مرگ کیم جونگ ایل و ریاکاری رسانه های غربی
سمکو نوری

کیم جونگ ایل، رهبر کرۀ شمالی در سن ۶۹ سالگی مرد. وی از سال ۱۹۹۴ رهبری این کشور را  به عهده گرفت. تلویزیون رسمی این کشور در حالی از کیم جونگ ایل به عنوان "رهبر عزیز" یاد میکرد که سودهای کلان ناشی از استثمار اکثریت این جامعه مختنق هار سرمایه داری از نوع رژیم اسلامی در ایران صرف مسائل نظامی و قدرتمندتر کردن این حکومت در برابر رقبای هار کاپیتالیستی متحد آمریکا و غرب میشد. سیاستی که جز فقر و فلاکت برای اکثریت این جامعه 24 ملیونی چیزی به بار نیاورده است .
 
دولت سرمایه داری کیم جونگ ایل طی سالهای گذشته اکثریت مردم این کشور ۲۴ میلیون نفری را با بحرانهای شدید اقتصادی از جمله بحران کمبود مواد غذایی مواجه کرده است. جمعیت نیروی کار این کشور طبق آمارهای دولتی 20 ملیون نفر میباشد که 37% در بخش کشاورزی و 63% در صنایع و خدمات میباشند. این کشور دارای منابع سرشار مواد طبیعی است که توسط طبقه کارگر سازمان نیافته و تحزب نیافته تحت قوانین ضد کارگری کره شمالی استخراج و در خدمت حاکمیت خانوادگی و موروثی همین جانور سیاسی که همردیف رژیم اسلامی است، قرار میگیرد .

 دولت کاپیتالیستی کره شمالی به شدت دیکتاتور و ضد طبقه کارگر، ضد آزادی و برابری و ضد هرگونه رفاه شهروندان این کشور بوده و "افتخارات" کسب شده توسط این دیکتاتوری هار سرمایه بر شانه های طبقه کارگر به شدت استثمار شده بنا شده است. طبقه کارگری که هیچ گونه آزادی اعتراض و اعتصاب و تحزب ندارند و از طریق قوانین همین دیکتاتوری هار به شدت سرکوب شده است. کره شمالی در نهادهای کاپیتالیستی شناخته شده جهان که هرکدام بخشی از قطبها، کمپانیها و بنگاههای اقتصادی- سیاسی سرمایه داری بین المللی میباشند همچون: (ARF, FAO, G-77, ICAO, ICRM, IFAD, IFRCS, IHO, IMO, IOC, IPU, ISO, ITSO, ITU, NAM, UN, UNCTAD, UNESCO, UNIDO, UNWTO, UPU, WFTU, WHO, WIPO, WMO).  عضویت دارد.

در کره‌شمالی هیچ رسانه ای به جز رسانه های دولتی دیده نمی‌شود و ۱۲ روزنامه و ۲۰ نشریه موجود در این کشور کاملا تحت نظر همین حکومت هستند و خبری از رسانه احزاب غیر دولتی همچون رژیم اسلامی سرمایه در ایران نیست. اکثریت مردم کره شمالی در قحطی گرسنگی و فقر و فلاکت اقتصادی به سر میبرند و با وجود قحطی و گرسنگی، هیچ کمک ارسالی به مردم محروم این کشور از جانب دولت این کشور پذیرفته نمیشود. با توجه به اینکه گفته میشود دولت مسئول آذوقه ‌رسانی و تهیه مواد غذایی لازم به صورت کوپنی در کره‌ شمالی است ولی  درآمد ماهانه طبقه کارگر و مزدبگیر آن بسیار ناچیز است. فقر و فلاکت اقتصادی که انعکاس کارکرد اقتصاد سرمایه داری و تحریمهاست همچون آواری برسر خانواده‌های کارگری این کشور حاکم شده و سالانه چندین هزار نفر از مردم محروم به دلیل گرسنگی جان می‌دهند. خروج شهروندان در این کشور ممنوع و یا به شدت از جانب وزارت اطلاعات و امنیت کنترل میشود . این موارد تنها گوشه ای ناچیز از مصائب و مشکلاتی است که مردم محروم و کارگران خاموش در این کشور روزانه با آن دست به گریبانند .

واقعیت اینست که کشور کره شمالی یک کشور سرمایه داری است که بنا به قوانین عام سرمایه و استثمار کار مزدی سرپا ایستاده است. سرمایه داری ای که استثمار شدید و کسب سود را با اختناقی هار و نظامی و پلیسی تضمین میکند. دولت سرمایه داری کیم جونگ ایل از زمره کشورهائی است که پس از فروپاشی دیوار برلین و از بین رفتن جهان دوقطبی شرق و غرب، هنوز بدلائل مختلف از جمله مسائل منطقه ای از جمله تنش و جنگ با کره جنوبی و حمایت چین، تماما الگوی بازار آزاد را اتخاذ نکرد. از سویی دیگر کاپیتالیسم جهانی، بازهم بدلیل مسائل استراتژیک منطقه ای و بهانه اتمی شدن، فشار روی این کشور را ادامه میدهد. اما ریاکاری دول غربی اینجاست که در حالی که با چین روابط حسنه تجاری و سیاسی دارد و حتی در متن بحران عمیق اقتصادی دست گدائی بسویش دراز کرده، به کره بعنوان کشوری "سوسیالیستی" حمله میکند و سعی در حقنه کردن این هیولای وحشتناک که در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، و نظامی با کشورهای کاپیتالیستی از منظر هجوم به طبقه کارگر فرق چندانی ندارد، آنرا همچون "کشور سوسیالیستی کره شمالی" قلمداد میکنند.  نظام سرمایه داری دولتی و مستبد کیم جونگ ایل گرچه الگوی بازار آزاد سرمایه را برنگزیده و در چهارچوب اقتصاد دولتی باقی مانده، اما با اعمال دیکتاتوری هاری از نوع رژیم اسلامی در ایران، سودهای کلانی از قبل استثمار هر روزه طبقه کارگر این کشور به جیب میزند. این دیکتاتوری را همچون دیکتاتوری هار رژیم کثیف اسلامی در ایران نمیشود با نوع لباس آنها که نظامی است یا اینکه عبا و عمامه دارند توضیح داد. این را عالیجنابان کاخ سفید و حوزه علمیه قم و امامان ته چاه جمکران و آیت الله بی بی سی هم میدانند. معضل دول غربی دیکتاتوری در کره شمالی نیست چون اینها از حامیان و کارگردانان کودتاها و صدها دیکتاتوری مخوف در سراسر جهان اند. معضل اینها حتی تقابل بازار و اقتصاد دولتی نیست چون در همین بحران اقتصادی همه شان از راست افراطی تا سوسیال دمکراسی برای نجات به کرامات دولت چنگ زدند. تبلیغات ضد کمونیستی بورژوازی و معرفی کره شمالی بعنوان سوسیالیسم انعکاس وحشت آنها از جنبش ضد کاپیتالیستی در قلب آمریکا و اروپا و سراسر جهان است که شبح سوسیالیسم و کمونیسم را به کاخ های سرمایه آورده است. این ریاکاری بویژه امروز دوامی ندارد.

توجیهات تبلیغات ضد کمونیستی
"نقض فاحش حقوق بشر، فقدان آزادیهای فردی و سیاسی، قدرت فراوان نهادهای امنیتی و اطلاعاتی، نفوذ قابل توجه نظامیان در تشکیلات حکومتی، و جلوگیری از تحولات سیاسی و اقتصادی" گوشه ای از تبلیغات رسانه های دمکرات ضد کمونیست علیه حکومت کره شمالی است. اینها خمیر مایه و سیاستی برای ایجاد آمادگی ذهنی علیه آنچیزی است که در قاموس ادبیات آنها "قلدری" کره شمالی نام گرفته است. نه فقط کمونیستها بلکه هر انسان آزادیخواهی مخالف سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی و حاکمیت اقلیتی مفتخور بر سرنوشت و مقدرات یک جامعه است. اما مگر دولتهای مورد حمایت همین رسانه ها دیکتاتورهائی با همین مشخصات نبوده اند؟ مگر در همین اواخر در تونس و مصر و یمن چه کسانی سرکار آورده شدند؟ واقعا ژنرال طنطاوی و کیم ایل و اسلامیون مورد حمایت این حضرات تفاوتی دارند؟ در واقع نه آمریکا و نه کشوهاری کاپیتالیستی جهان هیچ گونه مشکلی با "دیکتاتوری" کره شمالی ندارند جز تبدیل این کشور به حوزه صدور سرمایه غربی و پیوند ارگانیک با اقتصاد جهان سرمایه داری. جنگلی که در آن "از هرکس برای خودش علیه دیگران" شعار استراتژِیکش است. "قلدری" کره شمالی در اساس خودش زیر شوال نیست بلکه این "قلدری" به معنی نپذرفتن هژمونی آمریکا در منطقه مسئله است که در زرورق تبلیغات ضد کمونیستی عرضه میشود. هژمونی که جنگ در افغانستان و پاکستان و همزمان ازدیاد فعالیت ها و حضور نظامی خود در کشورهای آسیای مرکزی، تاجیکستان، قرقیزستان، تلاش برای تضعیف کشور چین، برافروختن جنگ تروریستی در خاورمیانه با مستمسک "جنگ علیه تروریسم"، حمایت از مرتجع ترین گروههای اسلامی، ایجاد پایگاههای نظامی در خیلی از کشورهای خاورمیانه را برای آمریکا و غرب ضروری کرده است. کل این قلدری میلیتاریستی البته پوششی بجز "حقوق بشر" ندارد و اخیرا تروریسم و میلیتاریسم "بشردوستانه" هم که به صدر سیاست رانده شده است.

"خطر" سوسیالیسم
دولتهای غربی و کلا سرمایه داری برای دهه های متمادی بر تبلیغات ضد کمونیستی سرمایه گذاری کرده اند و برای منحرف سازی افکارعمومی، علیه سوسیالیسم و تفکرات برابری خواهانه کمونیستی به مثابه خط قرمزی است که وارد شدن به  آن بدبختی و فلاکت را به ارمغان خواهد آورد بیوقفه تلاش میکنند. در حالی به کشور دیکتاتوری سرمایه داری کیم جونگ ایل مهر نچسب سوسیالیسم زده میشود و سیستم کوپنی را همچون "الگوی اقتصاد سوسیالیستی" به جهان معرفی میکنند که که جنبش 99 درصدیها سوای گرایشاتی که درآن موجود است، در بیخ گوششان کل سرمایه داری و نظام مبتنی بر سیستم مزدوری را  که اصل ولایت فقیه سرمایه در ایران و اصل ولایت سرمایه در این کشورها است را زیر سوال برده اند . دیکتاتوری هار تا دندان مسلح حکومت کیم جونگ ایل که در بن مایه های سیاسی و اقتصادیش هیچ گونه تفاوتی با نظام کاپیتالیستی در دنیای امروز ندارد با عنوان "حکومت کمونیستی و سوسیالیستی" کیم جونگ ایل معرفی و در بوق میکنند! آنها میدانند که نه این کشور و نه شوروی سابق و چین و غیره سوسیالیسم نبود اما "خطر" سوسیالیسم و دفاع از دیکتاتوری سرمایه وادارشان مکند که به این تبلیغات شنیع و ضد کارگری دست بزنند.

 آیا واقعا سوسیالیسم همین است؟ آیا حکومت دیکتاتوری کیم جونگ ایل همان سوسیالیسم است؟ آیا این نظام مبتنی بر کار مزدی و بهره کشی انسان به دست انسان همان کمونیسم مارکس است؟ آیا کمونیسم مارکس مبتنی بر سودهای کلان از قبل بهرکشی از طبقه کارگر و برای مصارف هسته ای و ارتشهای میلیونی و سرکوب مخالفان و برپاکردن دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی، پلیسی جهت کنترل شبانه روزی شهروندان است؟ آیا شاخص های اقتصادی سوسیالیسم مستلزم چنین دیکتاتوری عریان و مرتجع و استثمارگر است؟ اینها خودشان هم میدانند که اینگونه ادعاها، همانا سوسیالیستی قلمداد کردن کشوری مانند کره شمالی مضحکه ای بیش نیست .

 سوسیالیسم راه رهایی هرجامعه ای از توحش سرمایه چه از نوع الگوی دولتی و چه بازار آزادی آن است. این مهم، هم در ایران و هم در کره شمالی و هر جای دیگر با موانع سیاسی مواجه است. این مانع اساسا دیکتاتوری طبقاتی سرمایه است و نفی آن تنها میتواند توسط طبقه کارگر متشکل و حزب کمونیستی کارگری و انقلابیش عملی شود. دوره کنونی برخلاف تبلیغات ضد کمونیستی بورژواها دوره امید به سوسیالیسم، دوره عروج جنبش سرمایه داری در مقیاس جهانی، و دوره نفی دیکتاتوری سرمایه است. سمفونی گوشخراش رسانه ها بر علیه کمونیسم به بهانه مرگ رهبر کره شمالی گوشه ای از بحران بی اعتباری سیاسی و ایدئولوژیک سرمایه است. *